چند سالیه که حرف از سریال که میشه معمولا اسم Game of Thrones هم وسط میاد. و البته توی تمام این سالها من این سریال رو ندیده بودم. همون اول که اومده بود یک قسمت دیدم و به نظرم خیلی جالب نیومد برای همین ادامه ندادم. اما تعریفها به قدری زیاده از این سریال که تصمیم گرفتم دوباره شانسی بهش بدم و این بار تا آخرش رو دیدم. البته باز هم قسمتهای اول خیلی لذت نمیبردم اما شنیده بودم که بهتر میشه و به همین امید هم ادامه دادم و البته نا امید هم نشدم.
برای کسایی که ندیدن باید بگم سبک سریال تخیلی و فانتزی هستش. ماجرای سریال توی گذشته دور توی وستروس که یک سرزمین خیالیه اتفاق میفته. کلا سریال یک تمِ تاریخیطور هم داره. فکر میکنم یکی از بزرگترین دستاوردهای Game of Thrones هم همینه که با اینکه داستانی خیالی رو تعریف میکنه تا حدِ خوبی به جزئیات، مکانها و وقایع بپردازه که بینندهی بتونه تصور کنه این اتفاقات در یک برهه زمانی میتونسته افتاده باشه (البته لازمه خیالپردازی رو هم چاشنی تصوراتمون کنیم)
Game of Thrones اتفاقها رو بدون سانسور و خیلی واقعی نشون میده. این مسئله از طرفی نقطه قوت سریاله. باعث میشه باورپذیرتر جلوه کنه و آدم بیشتر دوست داشته باشه ادامهاش رو ببینه چون مثل دنیای واقعی همیشه آدمهای خوب و مهربون برنده نیستن و نمیشه حدس زد قرار هست چه اتفاقی بیفته. از طرفی هم باعث شده سریال خشونت زیادی داشته باشه. دیدن صحنههای بریده شدن دست و سر و تجاوز به وفور توی سریال وجود داره. از طرف دیگه صحنههای برهنگی و انواع رابطه جنسی هم در سریال به وفور دیده میشه که البته به غیر از فصل اول تمام این موارد طوری هستن که به پیش بردن داستان کمک میکنن.
یکی از بهترین جنبههای Game of Thrones اینه که سعی نمیکنه قهرمان پروری کنه. البته این مسئله توی فصلهای آخر یک مقداری کمرنگ شده بود که به نظرم خوب نیست ولی در کل تا جای ممکن سریال از قهرمان درست کردن خودداری میکنه. و توی این زمینه تا حدی پیش میره که خیلی از مهمترین شخصیتهای سریال رو خیلی راحت حذف میکنه. کلا سریال به وارد کردن شوکهای یهویی به بیننده شهرت پیدا کرده. بخصوص در فصلهای اول به قدری این کار رو به زیبایی انجام میده که بعضا تا مدتی آدم باورش نمیشه فلان شخصیت به این سادگی مرد، اتفاقی که توی دنیای واقعی هم میفته.
صحنههای جنگ و درگیری هم توی سریال خیلی خوب کار شده. به خصوص فصل ۶ و ۷ جنگهایِ خیلی شلوغ و زیبایی دارن. این صحنهها منو خیلی یاد اربابِ حلقهها مینداخت.
در مورد شخصیت پردازی به نظرم اوایل خیلی خوب نبود ولی کمکم بهتر شد. اما هنوز هم ضعفهای قابل توجهی توی شخصیتپردازیهای فیلم میشه پیدا کرد. البته اگرچه شخصیتها توی سریال خیلی عمیق و دقیق نیست اما Game of Thrones یک کار جالب کرده. توی سریال با تعداد خیلی زیادی شخصیت مهم و داستان موازی مواجه هستیم. به طوری توی هر اپیزود چندین داستان مختلف که حتی ممکنه ارتباطی هم به هم نداشته باشن رو میبینیم. مشابه این مسئله رو تا این حد من توی هیچ سریالی قبلا ندیده بودم.
نقطه قوت دیگهی سریال موسیقی متنهای خیلی خوبشه. موسیقی مورد علاقه من Light of The Seven هست که زیاد هم بهش گوش میکنم. فکر میکنم برای فصل ششم بود.
خیلیها میگن Game of Thrones بهترین سریال تاریخه. برای من اینطوری نیست. به شخصه Breaking Bad و House of Cards یا Black Mirror رو خیلی قویتر و عمیقتر از این سریال میدونم. فکر میکنم اینکه چه کتاب، فیلم یا سریالی بهترینه بیشتر شخصی باشه. برای یک نفر میتونه game بهترین باشه برای یک نفر هم چیز دیگهای. هر دو قابل احترام هستن. به نظرم Game of Thrones یکی از سرگرم کنندهترین و خوش ساختترین سریالهای تاریخِ تلوزیونه اما ایرادات بزرگی هم داره. به شخصه فکر نمیکنم بیشتر از یکبار بخوام این سریال رو ببینم چون بخش زیادی از جذابیت سریال رو توی غافلگیریهاش میبینم اما توصیه میکنم اگر از داستانهای تخیلی لذت میبرید و با خشونت زیاد مشکل ندارید حتما نگاهش کنید.
البته در مورد تخیلی بودنش باید بگم درسته که توی فیلم اژدها و مرده متحرک و جادو و جادوگر میبینیم ولی کل مجموعه یک سیر منطقی و حقیقی رو دنبال میکنه. مطمئنم که نویسنده از مسائل تاریخی که توی دورههای مختلف اتفاق افتاده تاثیر گرفته. همین هم هست که سریال یک حالت تاریخی و باورپذیر به خودش گرفته. حتی مدل خانوادههایی که هستن، روابط بینشون، نگاهشون به بقیه مردم، لردها و… مشابه اروپای غربی تو قرون وسطیست. البته کلیسا به عنوان یک مرکزیت حذف شده ولی مابقی اجزا تا حد خوبی به همون شکل نمود پیدا کرده.
خطر لوث شدن
از اینجای بحث رو فقط اگر Game of Thrones رو تا فصل ۷ دیدید دنبال کنید.
یکی از بارزترین نقاط قوت سریال اینه که جنگ خیر و شر نیست. خبری از کلیشههای قهرمانی و آدمهای خوبی که تا آخر هستن و چیزیشون نمیشه نیست.
البته میبینیم که شخصیتهای اصلی که اتفاقا معمولا توی خط اول جنگ هم هستن، هیچ وقت با ضربه شمشیر یک سرباز گمنام نمیمیرن! چیزی که احتمالا توی واقعیت رخ میده. ولی خب این مسئله برای پیش رفتن داستان و وجود داشتن سریال لازمه که نادیده گرفته شه.
این نقطه قوت اما توی فصلهای آخر تا حدی داره رنگ میبازه. برای مثال jon snow یا daenerys تبدیل به قهرمانهایی شدن که این احساس رو به من منتقل میکنن که قرارِ آخرش همه چیز به خیر و خوشی تموم شه. البته هنوز سریال ادامه داره و زودِ که راجع به این مسئله قضاوت کرد اما به طور کلی سریال برخلاف گذشته داره به سمت تمایل بیننده حرکت میکنه.
مثلا کشته شدن High Sparrow با اینکه خیلی شخصیت منفور و آزاردهندهای بود رو من دوست نداشتم.
با اینکه نقش خیلی مهمی نداشت اما شخصیت پردازیِ خوبی شده بود. و خیلی خوب رخنه بین حکومت و مردم رو نشون میداد. مردمی که در کل توی فیلم توجهی بهشون نمیشه و فقط با واحد هزار نفر توی جنگها حرفی ازشون زده میشه.
یکی از شخصیت مورد علاقهام لرد بیلیش یا Littlefinger هست.
خیلی از اتفاقات و ماجراهای سریال زیر سرِ Lord Baelish ـه. کسی که در ظاهر نقش مهمی نداره اما تاثیرات خیلی زیادی گذاشته. به نظرم یکی از بهترین پایانها برای Game of Thrones این میتونه باشه که بیلیش روی تخت پادشاهی بشینه. البته میدونم که این اتفاق خیلی بعیده بیفته و حس میکنم آریا به زودی یک بلایی سرِ بیلیش میاره.
در مورد بیلیش هم به نظرم بهتر بود بخش بیشتری از پیشبرد داستان به عهدهاش گذاشته میشد. شخصیتی تحقیر شده که حاضره برای چیزی که میخواد دست به هرکاری بزنه. کسی که به گفته سانسا:
چشمان سبز-خاکستری داشت که زمانی که لبانش لبخند می زد، آن ها نمی زدند.
کاراکتر lord varys رو هم دوست دارم. فردی که میدونه اطلاعات حتی میتونه از طلا هم با ارزشتر باشه. نمیدونم توی سریال قرار هست نقش varys در حد یک مشاور که تنها به صلاح مملکت فکر میکنه باقی بمونه یا قرار هست بفهمیم که خیلی از اتفاقاتی که در این مدت افتاده رو واریس برنامهریزی کرده تا دوباره تارگرینها به قدرت برسن.
بخشهایی هستن که توی کتاب هست و از فیلم حذف شده که نشون میده varys هم اندازه baelish (یا حتی بیشتر) میتونه حیلهگر باشه. واریس معروف به تغییر قیافهست. شخصیتی که کسی بهش اعتماد نداره با این حال همه بهش احتیاج دارن چون به اطلاعات دسترسی داره. برخلاف چیزی که تو سریال دیدیم واریس به نوعی tyrion رو در قتل پدر کمک کرده، چون احتمالا tywin مهمترین مهرهای بود که میتونست مانع اومدن دنریس به کینگز لندینگ بشه. varys هم از جمله شخصیتهاییه که من دوست دارم در آخر متوجه نقشش توی ماجراهای مختلفی که اتفاق افتاده بشیم. فراموش نکنید illyrio mopatis که تخمهای اژدها رو به دنریس هدیه داد دوست قدیمی varys هست که در گذشته با هم تو کارِ فروش اسرار بودن.
varys همیشه دغدغه خودش رو خدمت به مردم و سرزمین بیان میکنه اما یک جایی وقتی oberyn ازش میپرسه قبلا به رابطه با پسر علاقه داشته یا دختر میگه که هیچکودوم و در ادامه وقتی میپرسه پس به چی علاقه داری نگاهی به iron throne میکنه. این نگاه به نظرم هم میتونه این معنی رو داشته باشه که علاقه داره پادشاهان رو مثل عروسک خیمه شب بازی، بازی بده و جابجا کنه و هم اینکه خودش هم بدش نمیاد روی این تخت بشینه. البته به این هم که varys پادشاه بشه امیدی نیست بخصوص که melisandre هم پیشبینی کرده که varys میمیره. اما باز هم مشخص شدنِ اینکه واقعا چه داستانی پشت تمام این دسیسهچینیهای واریس بوده خیلی جالب میتونه باشه و امیدوارم توی سریال بهشون پرداخته بشه.
دوست داشتم راجع به Red Wedding و ماجراهای دیگه هم صحبت کنم ولی طولانی شد حرفام. امیدوارم سریال پایان خیلی خوبی داشته باشه و باعث شه اون موقع هم بیام و راجع بهش بیشتر حرف بزنم.
من فقط تا فصل ۳ این سریال رو دیدم به خاطر همین قسمت آخر پستتو نخوندم ولی با اینکه خشونت این سریال اذیتم کرد به خاطر پستی که نوشتی ترغیب شدم ببینم ادامه اشو